2263. هنوز در حال نوشتن, نفس می کشم.

همین که از دغدغه های روزمره و پیچیدگی های ارتباط های نداشته در دنیای واقعی, نجات پیدا میکنم, درگیر جمله سازی میشوم. جمله هایی که برای نوشتن بارها و بارها مرورشان میکنم و در نهایت, بیشترشان از ذهنم می پرند. همین نافرم ها را ولی دوست دارم. من بدون نوشتن, احتمالا بمیرم.

نمیدانم دو هزار و چند یا صفر

این داستان شروع دوباره خیلی مزخرف است. اما برای ادامه, هیچ وقت دیر نیست.